دارن شان آزمونهای دشواری را پشت سر گذاشته و به شاهزادگی قبیله اشباح پذیرفته شده است. اما او اکنون باید با آزمونهای دیگری مواجه شود که بیشتر به کابوس میمانند. بازگشت به مدرسه، پیدا کردن جنایتکاران خونآشامی که در تاریکی شب انسانهای بیگناه را میکشند، یافتن ارباب شبحوارهها، و از همه دردناکتر، رویارویی دوباره با تلخیهای گذشته، از جمله این آزمونهای کابوس مانندند.
دارن شان پسری که همه گمان میکنند مرده، اما در واقع، دستیار یک شبح شده است، به کوهستان اشباح میرود. در کوهستان، او برای اثبات لیاقتش، شرکت در آزمونهای مرگباری را میپذیرد و در چهارمین آزمون شکست میخورد. دارن نگران مجازاتی است که برایش درنظر میگیرند و در همین زمان متوجه میشود که یکی از دوستانش به قبیله اشباح خیانت کرده است. اگر خائن رسوا نشود، قبیله از میان میرود و اگر دارن بخواهد دیگران را از این توطئه باخبر کند، باید مجازات شکست در آزمونها – مرگ – را بپذیرد.
دارن شان دستیار شبحی به نام آقای کریسلی است. آن دو به کوهستان اشباح رفتهاند تا دارن به اشباح دیگر معرفی شود. اما در کوهستان، دارن مجبور میشود که برای اثبات لیاقت خود، پنج آزمون مرگبار را از سر بگذراند – در غیر اینصورت، او را به تالار مرگ میفرستند! در گیرودار این آزمونها، نیروهایی اهریمنی به کوه میآیند و دارن با خیانت و خطرهایی روبهرو میشود که در مقایسه با آنها مرگ موهبتی بزرگ است.
دارن شان پسری است که همه گمان میکنند مرده است. اما او دستیار شبحی به نام آقای کریسلی شده است. دارن و آقای کریسلی راه دشواری را پشت سر میگذراند تا خود را به کوهستان اشباح – مقر همه اشباح جهان – برسانند. هر کدام از ساکنان این کوهستان چند صد سال زندگی کرده و همیشه درگیر مبارزهای مرگبار بودهاند. آنها میخواهند شبحوارههای خونآشامی را نابود کنند که سرچشمه همه پلیدیها و شرارتها هستند. اما در این ملاقات حیرتانگیز، دارن واقعیت دیگری را نیز درمییابد. او میپذیرد که در آزمونی مرگبار شرکت کند.
دارن شان پسری است که همه گمان میکنند مرده است. اما او دستیار شبحی به نام آقای کریسلی شده و همراه دوستش، ایورا به شهر دیگری رفته است. دارن و دوستش با خبر میشوند که جسدهای عجیبی در گوشه و کنار شهر کشف شده است – گویی خون همه اجساد را کشیده بودند. آنها تصور میکنند که آقای کریسلی این قربانیان را از پای در آورده است، اما برای کشف حقیقت، خود در تونلهای زیرزمینی شهر گرفتار میشوند.
دارن شان زمانی مثل همه پسرهای همسن خودش زندگی میکرد. اما او برای نجات جان دوستش از مرگ، قبول کرده است که زندگیش را به دست شبحی خونخوار بسپارد. دارن همراه شبح به سیرک عجایب میرود و دستیار او میشود. بازیگرها و کارکنان عجیب این سیرک او را در جمع خودشان می پذیرند، اما... مرد گرگی، یکی از وحشتناکترین موجودات روی زمین، از قفس آزاد میشود و دارن و دوستش را تعقیب میکند.